از بی قراریت بگو.....

می خوام تو این وبلاگ تمام حرفای نگفته ی دلمو بگم.چیزائی.میخوام خود خودم باشم .پس با نام اونکه منو خودم آفرید شروع میکنم.

از بی قراریت بگو.....

می خوام تو این وبلاگ تمام حرفای نگفته ی دلمو بگم.چیزائی.میخوام خود خودم باشم .پس با نام اونکه منو خودم آفرید شروع میکنم.

خداوندا 

اگر تو مرا به بارگاهت ره ندهی،اگر از من به واسطه ی گناهانم روی برگیری، من سیه روی ناامید  به کدامین قبله روی کنم و از کدام بخشنده ای طلب عفو و مغفرت کنم؟ 

بارالها 

هر چه دارم بگیر 

ولی مخواه که تو را نداشته باشم 

 

 

آمین یا رب العالمین

 

به نام او که هستیم از هستیش هست شد



برای تو می نویسم که بودنت بهار و
نبودنت خزانی سرد است. تویی که
تصور حضورت سینه بی رنگ
کاغذیم را نقش سرخ عشق می زند !
.
.
.
.
سوگند را ساختیم تا سوگند یاد کنیم که عاشق بمانیم ....
با سوگند شروع می کنیم با امید ادامه می دهیم و آرزو داریم با وصال ختم شود ....!
سوگند می خوریم به زیبایی عشق پاک که دل از هم نگیریم  
که لحظه ای از یاد یکدیگر غافل نشویم
که برای هم باشیم و به یاد هم
که دوست داشتن را از یاد نبرده و با آمدن هر سپیده و شروع هر روز به یاد یکدیگر چشم به جهان بگشاییم ...
و در آخر سوگند به عشق که در غم و شادی با هم باشیم

*حسرت همیشگی*

حرف های ما هنوز ناتمام  

تا نگاه می کنی 

وقت رفتن است 

باز هم همان حکایت همیشگی ! 

پیش از آنکه با خبر شوی ، 

لحظه ی عزیمت تو ناگزیر میشود 

ای...................... 

ای دریغ و حسرت همیشگی 

ناگهان چقدر زود  ... 

دیر میشود