از بی قراریت بگو.....

می خوام تو این وبلاگ تمام حرفای نگفته ی دلمو بگم.چیزائی.میخوام خود خودم باشم .پس با نام اونکه منو خودم آفرید شروع میکنم.

از بی قراریت بگو.....

می خوام تو این وبلاگ تمام حرفای نگفته ی دلمو بگم.چیزائی.میخوام خود خودم باشم .پس با نام اونکه منو خودم آفرید شروع میکنم.

به نام او که هستیم از هستیش هست شد



برای تو می نویسم که بودنت بهار و
نبودنت خزانی سرد است. تویی که
تصور حضورت سینه بی رنگ
کاغذیم را نقش سرخ عشق می زند !
.
.
.
.
سوگند را ساختیم تا سوگند یاد کنیم که عاشق بمانیم ....
با سوگند شروع می کنیم با امید ادامه می دهیم و آرزو داریم با وصال ختم شود ....!
سوگند می خوریم به زیبایی عشق پاک که دل از هم نگیریم  
که لحظه ای از یاد یکدیگر غافل نشویم
که برای هم باشیم و به یاد هم
که دوست داشتن را از یاد نبرده و با آمدن هر سپیده و شروع هر روز به یاد یکدیگر چشم به جهان بگشاییم ...
و در آخر سوگند به عشق که در غم و شادی با هم باشیم

نظرات 2 + ارسال نظر
شبگرد جمعه 17 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:03 ب.ظ

اول خدا

دوم خدا

آخر خدا

فقط خدا

لا اله الا الله

لیندا دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1387 ساعت 06:36 ق.ظ http://marjaneh.blogsky.com

خیلی رویایی هستش

سلام عزیرم
مرسی از نظراتت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد