از بی قراریت بگو.....

می خوام تو این وبلاگ تمام حرفای نگفته ی دلمو بگم.چیزائی.میخوام خود خودم باشم .پس با نام اونکه منو خودم آفرید شروع میکنم.

از بی قراریت بگو.....

می خوام تو این وبلاگ تمام حرفای نگفته ی دلمو بگم.چیزائی.میخوام خود خودم باشم .پس با نام اونکه منو خودم آفرید شروع میکنم.

خداوندا 

اگر تو مرا به بارگاهت ره ندهی،اگر از من به واسطه ی گناهانم روی برگیری، من سیه روی ناامید  به کدامین قبله روی کنم و از کدام بخشنده ای طلب عفو و مغفرت کنم؟ 

بارالها 

هر چه دارم بگیر 

ولی مخواه که تو را نداشته باشم 

 

 

آمین یا رب العالمین

 

نظرات 1 + ارسال نظر
delak جمعه 17 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:45 ب.ظ

یادم می آید در آن شب طوفانی ......
در آن شب که باد بیداد می کرد و ظلمها می نمود با هم آشنا شدیم
خیلی ساده اسم هم را پرسیدیم و شدیم " دوست "
بعد ها که همدیگر را بیشتر می دیدیم
من احساس می کردم که فزون از حد دوستت دارم
" پاکیت " خلوست " سادگیت " ................
سلام
اوینار به روز است
منتظر حضور بهاری و نظرات سازنده شما هستم

مرسی از نظرتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد